ولی...!بعد از آنکه ما این شیوهء تبلیغی مؤثر را می گیریم و نامش را مثلا از شبیه سازی و تعزیه گردانی و نعش کشی...به نمایش تغییر می دهیم و به جای آن شعر ها و نوحه ها و نقش های اهانت آمیز،از جدی ترین و عالی ترین و اصیل ترین متون اسلامی و تاریخ شیعی و امکانات فنی جدید و هنر پیشرفتهء تجسم افکار و عواطف متعالی انسانی و مذهبی،با حرکت و نور نمایش صحنه های اصلی یاری می جوئیم و آن هم نه نمایش شخصیت ائمه و اهل بیت(ع)،بلکه ابوذر و توّابین و سربداریه و دیگر شهدا و قهرمانان و یا نهضت های شیعی و عالی ترین امکانات فنی و پیشرفت های هنری را که در خدمت کفر و فساد و طرح افکار ضد مذهبی است،در خدمت مذهب قرار می دهیم و عمیق ترین اثر تکان دهنده و جاذبهء مذهبی و قوی ترین دعوت تبلیغی افکار و احساسات روشنفکران فراری از مذهب را ایجاد می کنیم،برخی تعصب ها چنان تحریک می شوند که دیگر به تهمت و دشنام و تولید هر بهتان و دروغی راضی نمی شوند و تنها راه را برای انجام نهی از منکر!و خالی کردن عقدهء خدمت به دین و احساس مسئولیت،که ناگهان در این مورد به سراغشان آمده است،در این می بینند که صحنهء مرگ ابوذر را در تبعیدگاه عثمان،به آتش بکشند و یا در زیر صحنه،بمب ساعتی بگذارند و یا ضمن سخنرانی من دربارهء سرنوشت ابوذر و جنایات عثمان،به نام دفاع از ولایت،امر به معروف و نهی از منکر،پرتاب کنند!(چون اینجا احتمال خطر یا ضرری نیست و اثرش و نتیجه اش هم مسلم است،وظیفه ساقط نیست).
چون بنا به نظریهء آن واعظ اعزامی،چون آن چآقوکش عرق خور ، شیشهء عرق و چاقو به دست دارد ،نباید به او حتی نگاه کرد زیرا که حکم ساقط است و شیوهء امر به معروف و نهی از منکر هم در این فرقهء مخصوص نوساخته،شرعا از نظر استدلال علمی،فحش خواهر مادر و تهمت ناموسی و جعل و تهمت و دروغ و بهتان عمدی به کسی است که در نمایشنامهء ابوذر،نقش ابوذر را ایفا کرده - دستور داریم! - و از نظر علمی هم،بمب ساعتی گذاشتن زیر میز کسی که می خواهیم امر به معروفش کنیم و در موارد ملایم تر و مؤدبانه تر،چاقوی ضامن دار!
ادامه دارد...